ترلانترلان، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

ترلان ملك جاني

خروسک

دخترگلم ، ناز خوشگلم ،‌عسلی من ... آخه چرا خروسک گرفتی مامانی من ؟؟ روز ١٣ دی بود ، شب هم مهمون داشتیم .. مامان ناهید اینا می آمدن خونمون ... صدام درنمی آمد.. خیلی بامزه بود ،‌چون خودم هم از صدامتعجب می کردم و با مامانم که حرف میزدم خندم میگرفت ... نه تب داشتم نه سرفه می کردم و نه بی حال بودم ... فقط صدام عین خروسا شده بود ... مامانم زنگ زد به بابام گفت زودتر بیاد منو ببره دکتر حیدریان که یه موقع شدید نشه ... رفتن به دکتر همان و گرفتن یک آمپول همان ... اولین باری بود که آمپول زدم ... با بابام هم بودم ... بابام میگه خودشو برا بدترین جیغا حاضر کرده بوده ولی اصلاً گیه (گریه ) نکرده بودم ... با وجود این ها روز ٥ شنبه حالم...
3 بهمن 1390

خروسک

دخترگلم ، ناز خوشگلم ،‌عسلی من ... آخه چرا خروسک گرفتی مامانی من ؟؟ روز ١٣ دی بود ، شب هم مهمون داشتیم .. مامان ناهید اینا می آمدن خونمون ... صدام درنمی آمد.. خیلی بامزه بود ،‌چون خودم هم از صدامتعجب می کردم و با مامانم که حرف میزدم خندم میگرفت ... نه تب داشتم نه سرفه می کردم و نه بی حال بودم ... فقط صدام عین خروسا شده بود ... مامانم زنگ زد به بابام گفت زودتر بیاد منو ببره دکتر حیدریان که یه موقع شدید نشه ... رفتن به دکتر همان و گرفتن یک آمپول همان ... اولین باری بود که آمپول زدم ... با بابام هم بودم ... بابام میگه خودشو برا بدترین جیغا حاضر کرده بوده ولی اصلاً گیه (گریه ) نکرده بودم ... با وجود این ها روز ٥ شنبه ح...
3 بهمن 1390

خروسک

دخترگلم ، ناز خوشگلم ،‌عسلی من ... آخه چرا خروسک گرفتی مامانی من ؟؟ روز ١٣ دی بود ، شب هم مهمون داشتیم .. مامان ناهید اینا می آمدن خونمون ... صدام درنمی آمد.. خیلی بامزه بود ،‌چون خودم هم از صدامتعجب می کردم و با مامانم که حرف میزدم خندم میگرفت ... نه تب داشتم نه سرفه می کردم و نه بی حال بودم ... فقط صدام عین خروسا شده بود ... مامانم زنگ زد به بابام گفت زودتر بیاد منو ببره دکتر حیدریان که یه موقع شدید نشه ... رفتن به دکتر همان و گرفتن یک آمپول همان ... اولین باری بود که آمپول زدم ... با بابام هم بودم ... بابام میگه خودشو برا بدترین جیغا حاضر کرده بوده ولی اصلاً گیه (گریه ) نکرده بودم ... با وجود این ها روز ٥ شنبه ح...
3 بهمن 1390

عکسهای جدید دی ماه

این یک خنده الکی ها !!!!! بعد از آرایشگاه ... من عاشق این توری اتاق خوابمم .... مثل فرشته ها خوابیدم توش ... می گم مثل عروس شدم ... این منم با دخترخالم ... با هم آتیش میسوزونیم .... ...
27 دی 1390

عکسهای جدید دی ماه

این یک خنده الکی ها !!!!! بعد از آرایشگاه ... من عاشق این توری اتاق خوابمم .... مثل فرشته ها خوابیدم توش ... می گم مثل عروس شدم ... این منم با دخترخالم ... با هم آتیش میسوزونیم .... ...
27 دی 1390

عکسهای جدید دی ماه

این یک خنده الکی ها !!!!! بعد از آرایشگاه ... من عاشق این توری اتاق خوابمم .... مثل فرشته ها خوابیدم توش ... می گم مثل عروس شدم ... این منم با دخترخالم ... با هم آتیش میسوزونیم .... ...
27 دی 1390

اولین آرایشگاه

من خیلی بزرگ شدمممممممممممم.... آخه رفتم آرایشگاه ........ قبلاً می دیدم مامانم میره آرایشگاه ها ولی اصلاً نمی فهمیدم موضوع چیه ؟!!ایندفعه خودم رفتم و کلی کیف کردم ... فهمیدم اونجا با آدم بازی می کنن، آبپاش که تو خونه ممنوعه می دن به آدم ، خوشگلت می کنن ، تازه آخر سر هم یه شکلات بهت می دن بعد می گن بازم بیا اینجا ... از همه مهمتر که یادم رفت یه عالمه عکس عروس داره ... منم اولین بار بود که رفتم 8دی ، البته اولین بار خاله شهینم موهامو کوتاه کرده بود (3خرداد90) ولی تو خونه . خوب کاور نذاشتم بهم ببندن چون به هر حال باید یه مخالفتی میکردم تا پرو نشه مامانم ... بعدشم آبپاش دادن بهم و کلی خاله شیرین باهام بازی بازی کرد ... آخرش ...
19 دی 1390

اولین آرایشگاه

من خیلی بزرگ شدمممممممممممم.... آخه رفتم آرایشگاه ........ قبلاً می دیدم مامانم میره آرایشگاه ها ولی اصلاً نمی فهمیدم موضوع چیه ؟!!ایندفعه خودم رفتم و کلی کیف کردم ... فهمیدم اونجا با آدم بازی می کنن، آبپاش که تو خونه ممنوعه می دن به آدم ، خوشگلت می کنن ، تازه آخر سر هم یه شکلات بهت می دن بعد می گن بازم بیا اینجا ... از همه مهمتر که یادم رفت یه عالمه عکس عروس داره ... منم اولین بار بود که رفتم 8دی، البته اولین بار خاله شهینم موهامو کوتاه کرده بود (3خرداد90) ولی تو خونه . خوب کاور نذاشتم بهم ببندن چون به هر حال باید یه مخالفتی میکردم تا پرو نشه مامانم ... بعدشم آبپاش دادن بهم و کلی خاله شیرین باهام بازی بازی کرد ... آخرش هم ...
19 دی 1390

اولین آرایشگاه

من خیلی بزرگ شدمممممممممممم.... آخه رفتم آرایشگاه ........ قبلاً می دیدم مامانم میره آرایشگاه ها ولی اصلاً نمی فهمیدم موضوع چیه ؟!!ایندفعه خودم رفتم و کلی کیف کردم ... فهمیدم اونجا با آدم بازی می کنن، آبپاش که تو خونه ممنوعه می دن به آدم ، خوشگلت می کنن ، تازه آخر سر هم یه شکلات بهت می دن بعد می گن بازم بیا اینجا ... از همه مهمتر که یادم رفت یه عالمه عکس عروس داره ... منم اولین بار بود که رفتم 8دی، البته اولین بار خاله شهینم موهامو کوتاه کرده بود (3خرداد90) ولی تو خونه . خوب کاور نذاشتم بهم ببندن چون به هر حال باید یه مخالفتی میکردم تا پرو نشه مامانم ... بعدشم آبپاش دادن بهم و کلی خاله شیرین باهام بازی بازی کرد ... آخرش هم ...
19 دی 1390