شیرین زبانیهای شنطونک ...
ترلانکم خیلی قشنگ همه چیزو می فهمه و درک می کنه خیلی بیشتر از اون چیزی که ما آدم بزرگا فکرشو می کنیم . خیلی دلم می خواد تمام جملاتشو که داره سعی می کنه بهم بفهمونه با همون صدای تخس و قشنگش ضبط کنم ...
روزا پای تلفن وقتی با من که سرکارم حرف میزنه برام تعریف می کنه که : مامان نناشی کیشیدم ، آمبولانس بووده ، میگهه بییی بووو ، برام گاگا بخر، تخم اوغ بخر، دمائی بخر ... میگم : چه خبر ؟ میگه : سلامتیه ...
وقتی میرم خونه میآد جلو در هی سعی در جلب توجه و شیرین کاری و تعریف داره :
بیبین ، ماچین دارم، مال منه ، مال ترلانه ، عزیز خداپظ (یعنی شما دیگه برو مامانم آمده خونه )
عصرونه میخوره میگه : مامان کبثیت کدم ( کثیف کردم ) ، خومزست ، دن دن (دنت ) بخوام ، شیشیشیر بخوام ... میدوه میره دسشول ( دستشوئی) ، مسکاک میخواد با همی هندون ( خمیر دندون ) ، صابون بوشولم..
تو میوه ها عا شق هندامه و آناناناس ه ...
میخوام پوشکش عوض کنم میگه دوس ندالم ... ( به قول عمه سمانه با تمام صورتش و بدنش دوست نداشتنشو نشون می ده ) بعد که راضی میشه شروع می کنه تعریف : بابا جون پوشک خریده ، مامانی لباس خووشگله خریده ، بوپوشم ... مانتون ترلان بوپوشم ... بازی بوکونم ،گل سرت بخوام..
می پرسم ماشین ترلان چیه : دیبیست شش، مال مرضی چیه : پلاید ...
کلی شعر بلده ... یه توپ دارم ، یه دختر دارم شا نداه ، جوجو طلائی ، ...
یه چیز مهم اینکه حدود ٢٠-٣٠ تا لغت انگلیسی بلده و عاشق خوندن مجله و کتابه ...
ازهمه مهمتر عزیز اصول دین بهش یاد داده آدم غش میکنه ....