TV
نمی دونم چرا اینقد به تلوزون (تلوزیون ) علاقه پیدا کردم ... مامانم که خیلی غصه می خوره چون خودش اصلاً تلوزونی نیست .. خوب به من چه ؟ مگه من باهد ( باید ) مثل اون باشم !!! به خاطر همین صبخها که تا پا می شم فوری از مامانم می پرسم تلزون نسوخته ؟ یه قیده( یه دقیقه ) ببینم ؟ آخه مامانم سرمو گول می ماله و می گه تلوزون سوخته ، البته من اگه یه روز بفهمم که از پشت قطعش می کنه اونوقت من می دونم و اون ...
تازه یه روز مامنم همه سی دی هامو جمع کرد گفت همشون فرار کردن اینقدر نگاشون کردی ؟؟؟!!!! راستی سی دی های مورد علاقمو نگفنم " اول که گیسو کمند ، توت فرنگیها ، ما بانی نی و تازگیها هم یه کم کلاه قرمزی و اینا ....
راستی رفته بودم کیدز کلاب رو نگفتم ، کلی کیف کردم و فهمیدم باشگا انبلاق ( انقلاب ) چه چیزهای خوبی داره ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی